پنجشنبه, ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

فرارویی ناگزیر افغانستان طالبانی؛ به بزرگترین مأمن تروریست جهانی

 

 

کاج پرس - 22/ 06/ 1400

اگر نخواهیم نیت خوانی کنیم و دیپلماسی جهانی را به عنوان یک توطئه بزرگ، مبنای فعل و انفعالات و اتفاقاتی که در آن رخ می دهد مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهیم، باید گفت جدای از تمام نقشه ها و برنامه ها در عرصه منطقه، خروج شتاب زده آمریکا از افغانستان یک شکست راهبردی به شمار می رود.

حمله به افغانستان، هفتم اکتبر ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی عملیات بلند مدت آزادی (Operation Enduring Freedom) از سوی آمریکا صادر شد.

ایالات متحده پس از بیست سال و هنگام خروج از افغانستان می گوید که برای ریشه کنی القاعده و سازمان های تروریستی، به این کشور لشکرکشی کرده و در این کار نیز موفق بوده و قصد ملت سازی نداشته است، اما بدون به وجود آمدن یک ملت با گرایش نستبا آزادی خواهانه و رابطه متقابل آن با دولت و حقوق تعریف شده زنان و جامعه مدنی و ایجاد پارلمان و انتخابات، ریشه کنی تروریست در سرزمینی با ویژگی های افغانستان، یک رویای خوش باورانه است!

آمریکا گمان می کند گروه های تروریستی همچون داعش، القاعده و جناح های افراطی و تندرو مانند گروه حقانی را ریشه کن کرده است، حال آنکه ریشه این گروه های افراطی و تندروی ایدئولوژیک هرگز به صورت فیزیکی و در مقابله نظامی از بین نمی رود.

شاید تنها پادزهر چنین پدیده هایی در ساختار تاریخی و اجتماعی کشورها، در جامعه مدنی مبتنی بر عدالت نسبی، آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق زنان و حضور و مشارکت آنان برای تلطیف سیاست و اعمال قدرت حکومت ها نهفته است؛ حکومت هایی که می کوشند در یک فرایند قانونی، مسئولیت پذیر، پاسخگو، اجماع محور، قانونمدار و قانونمند باشند و از قوم گرایی و نوچه پروری و رفتار غیر دموکراتیک در انتخابات یا تقلب در آراء دوری و جوامعی را سازماندهی کنند که به طور نسبی، بستر احقاق حقوق و رشد و پیشرفت احزاب و افراد فراهم شود.

حکومت هایی که زمینه های تمایل به خشم و نفرت و انتقام جویی و دست بردن به اسلحه و یا عملیات انتحاری را تا حد زیادی کاهش می دهند و تعالیم ایدئولوژی نفرت آفرین نسبت به جامعه و افراد غیر خودی را در عرصه گیتی کمرنگ می کنند.

حکومت هایی که در داخل، به شاخص های گفته شده توجه دارند و در عرصه روابط بین الملل نیز به رغم بی عدالتی و نابرابری کم و بیش موجود می کوشند منافع ملی خود را با رعایت حقوق و ضوابط بین المللی حل و فصل کنند.

حال در افغانستان و بعد از پیروزی طالبان که از نظر ایدئولوژیک هیچکدام از معیارهای گفته شده در عرصه داخلی و خارجی و روابط و مناسبات بین المللی را باور ندارد چگونه می توان انتظار داشت و تصور کرد که ریشه های تروریسم و افراطی گری از بین برود و رشد و نمو گروه های موجود در این سرزمین کاهش یابد؟

طی 35 سال گذشته، یکی از زادگاه های اصلی گروه های افراطی تندور همین کشور بوده است؛ حال که طالبان با قدرت اسلحه و در سایه دیپلماسی ریاکارانه توانسته است قدرت سیاسی را کسب کند، برای حفظ موقعیت خودش و برای اینکه بتواند با کشورهایی مانند آمریکا، همواره بهانه ای برای مذاکره داشته باشد، جلوی سازماندهی، حضور و گسترش گروه های تروریستی انتحاری را نخواهد گرفت، بلکه سعی دارد آنان را تقویت و در مواقع ضروری به عنوان ابزاری کارآمد برای امتیاز گیری از کشورهای منطقه، اروپا، آمریکا و حتی چین و روسیه در مناطق مسلمان نشینی مانند چچن و اویغور مورد استفاده قرار دهد.

طالبانی که امارت اسلامی اش را از چهره های شناخته شده با ترکیب کابینه ای یک دست و یک طرز تلقی تشکیل داده و پیش بینی می شود از سوی بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته نشود و از کمک های اقتصادی برخوردار نگردد، با یک اقتصاد ورشکسته و درآمد ارزی بلوکه شده بالغ بر 9 میلیارد دلار، چگونه با جوامع متعارف مدنی پذیرفته شده جهانی سازگاری خواهد داشت؟ این حکومت، بدون تردید خود را در مقابل جهان می بیند و این تقابل جویی، بدون شورش در مقابل قواعد موجود روابط بین الملل، تجاوز به کشورهای همجوار، اقدامات تروریستی مستقیم و غیر مستقیم و پرورش گروه های انتحاری و تروریستی موجود در این سرزمین، امکانپذیر نیست.

در این شرایط، لامحاله طالبان برای بقای خود و تداوم حکومتش به مأمن تروریست های انتحاری جهان تبدیل خواهد شد.

 

منصور انصاری

پژوهشگر سیاسی اقتصادی

------------------------------------

به شبکه های اجتماعی ما بپیوندید:

کانال تلگرام: http://www.t.me/kajpress00

پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/kajpress00

 

 

 

  

 

 

33561927783576807403

  

تمامی حقوق مادی معنوی سایت محفوظ است .