جامعه در فرایند برگشتناپذیر تغییرات بنیادی
کشاورزی آینده جهان
منصور انصاری- روزنامه نگار
این مطلب را در روزنامه مردم سالاری با لینک مستقیم https://www.mardomsalari.ir/newsletter/269636 نیز می توانید مطالعه کنید.
در عرصه سیاسی اقدام برای دستیابی به تعاملات جهانی و گفتههایی از این قبیل از سوی رئیس دولت چهاردهم گذشته از یک مفهوم کلی و مبهم و تا حدودی جملاتی خوشایند و خوش آهنگ عرصهای عملی و مشخص و کاربردی دارد. یعنی آنچه برای بسیاری از قدرتمندان و جریانات آشکار و پنهان که برای حفظ و پاسداری از منافع خود بدون باور یا توجه به منافع ملی و مشکلات مردم به کنجی خزیدهاند را خوش نمیآید و اصولا طرح مباحثی چون ضرورت تعامل با جهان موجب آزار آنان میشود. شرایط و روند تحولات در صحنه کشور در ابعاد مختلف به گونهای است که ترکیب نامتجانس این کنج گزینی توام با ایدئولوژی نامنطبق جایگاه قدرتمندترین جناح سیاسی گرچه در اقلیت را متزلزل کرده و از منظر افکار عمومی یا مقبولیت کاربردی در مسیر پایانپذیری تاریخی قرار داده است. به زبان آشکار ممکن بود از چند دهه گذشته از انقلاب و شاید تاکنون عدهای از مردم و جوانان به واقع و از روی خلوص نیت جذب شعارهای دور از واقعیتی شوند که با آنچه روند سیاسی عینا موجود جهان است فاصله زیادی دارند.
در عین حالی که جذبشدگان مقهور و مفتون سینه چاک کنند حتی علم و کتل برای تحقق این شعار بر دوش کشند اما دیری است در فضای گسترده جهانی شدن اطلاعات از هر سو این ترکیب نامتجانس حفظ منافع با ایدئولوژیک، تطابق مضمونی خود را از دست داده است و کارکردش برای بسیج و اقدام سیاسی بسیار کاهش یافته است.
این پدیده در میان جامعه جوانان بیشتر گسترش یافته است که نمیتوان یک جامعه، کشور یا یک حرکت را فقط با شعارهای نفیکننده و نه اثباتی و ایجابی اداره کرد. حال بخش زیادی از این جوانان کار مولد و سازنده و رفاه را نه تنها برای خود بلکه برای همه جامعه میخواهند. آنان مشاهده میکنند که کشور بر اساس قاعدهمندی «کار» خلاق و به هم پیوسته ندارد. سازمان کار، عرصه عمومی و پیوستگی خود را از دست داده است و تماما تبدیل به تامین معاش و روزمرگی شده است. جامعه جوانان کشور در فضای بیانتهای مجازی در قیاس با کشورهای مختلف، خود را سرگشتگانی میبینند که نمیتوانند مقهور شعارهای عالم ستیزی شوند که بیشتر از واقعیت عملی، آرزوهای دست نیافتنی و آرمانی هستند. به عبارتی دیگر باید گفت بدنه وسیع جامعه ایران متحول شده است و پیامهای متفاوتی از آنچه بوده یا بعضا هست را دنبال میکند. درک این موضوع الزاما باید برای اداره کنندگان جامعه و سیاستمداران کشور بسیار اهمیت داشته باشد که متاسفانه چون درکی از این مفاهیم ندارند چنین نیست، در نتیجه ضریب تقابلجویی و مخالفت جوانان و بخش عمدهای از مردم در متن جامعه با وضع موجود به فراتر از تامین معاش و گرفتاریهای آن فراروییده و افزون شده و انگار در یک روند برگشت ناپذیر قرار گرفته است.
باید پذیرفت درک متقابل و هم تراز و یک سطح اداره کنندگان و اداره شوندگان از مدار پذیرش و مدارا از هر دو سو خارج شده است و کلمه «اینها» هویت یافته و در گفتارهای مداوم و مستمر روزمره در لایههای مختلف جامعه مدنی به این صورت که «اینها چه میگویند و چکار میکنند» یا «اینها را ول کن» که غالبا و بیشتر خطاب به حاکمیت است زنگ خطری جدی در گسست جامعه از ساختار حکمرانی در اشکال همه جناحهای سیاسی و مولفههای قدرت، چه اصلاح طلب، چه اصول گرا و چه اقتدار طلب به صدا درآورده است.
هیچ نشانهای از تلاش موثر برای پر کردن شکاف موجود وجود ندارد و موضوع این رابطه به مرحله کشمکش و تقابل جویی رسیده است. از سوی دیگر، فسادهای گسترده و درمان ناپذیر به مثابه گُوِه، درزها و شکافها را بیشتر باز میکند و در عرصه ایجاد بی اعتمادی، هم افزایی دارد.
جامعه از هر دو سوی ملت و حاکمیت با خود میگوید «حالا که اینطور شده بگذار آنها کار خودشان را انجام دهند و ما هم کار خودمان را» و این وضعیت، «قهری» آشتی ناپذیر میان حکمرانی و جوانان و بخش عمدهای از مردم را بیش از پیش تشدید کرده است، «قهری» که تندی و سرکوب و برخوردهای خشن در سایه گسترش جهانی اطلاعات و انتقال حیرات انگیز آن در اشکال مجازی قادر نیست این قهر را مهار کند و تعادل و همراهی و همسویی را در این عرصه فراهم سازد، لذا تغییرات جزئی نمیتواند این شکاف را به سمت آشتی پر کند.
مسلما جامعه ایران اسلامی با تغییرات بنیادی روبروست که اگر از هم اکنون با رویکرد دگرگونی برای مسالمتآمیز شدن آن تلاش شود شاید بعضی ساختارهای تاریخی مرتبط به اداره کنندگان امور مملکت از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و سیاست را کمتر با آسیب مواجه سازد.