سیر فساد فروپاشنده اقتصاد کلان و گسترش روز افزون فقر در ایران امروز
کشاورزی آینده جهان-26/ 12/ 1403
منصور انصاری- روزنامه نگار
تقریبا هیچ صاحب نظر سیاسی یا اقتصادی در کشور وجود ندارد که با دلیل و استدلال و بدون شعارهای توخالی صراحتا بگوید اقتصاد کلان ایران در حال شکوفایی با رشد معقول و منطقی است و یا به این مفهوم باور داشته باشد.
همچنین اغلب فعالان سیاسی در جناح های مختلف ، چه آنچه به اصطلاح اصلاح طلب یا غیر آن که اصول گرا خوانده می شود و یا حتی بعضاآنان که خود را بالادست تر از اینها در مولفه های قدرت برمی شمارند، هر کدام به زبان و کلماتی متفاوت یا نزدیک به هم از وضعیت نامطلوب، نابسامان، در حال تلاشی یامتلاشی شده اقتصاد و بازرگانی کشور سخن می گویند.
حال ممکن است عده ای بگویند انشاالله درست می شود و عده دیگری بگویند درست شدنی نیست. حتی آن دسته از مسئولان، تصمیم گیرندگان و تصمیم سازانی که می خواهند با ترفندهایی حفره های اقتصادی یا خلاء سیاسی برای برون رفت از مخمصه به وجود آمده را پر کنند، به طور اجتناب ناپذیری در دامگه چاه های ویلی می افتند که از پیش و بر بستر اقتصاد فساد انگیز کنونی اصولا سازماندهی شده اند. وضعیت به گونه ای است که حتی تصمیماتی که برای مقابله یا حل یک معضل اتخاذ می شود در چنبره سودجویان آنچنان قرار می گیرد که خود به سودجویی دیگری برای گردانندگان قدرتمند چاه های ویل تبدیل و تغییر جهت می دهد.
به عبارتی، بستر عمومی اقتصاد سودا گرانه و سفته بازانه آنچنان شکل گرفته است که تمام تصمیمات حتی چاره جویانه در چرخه و گرداب سوداگری قدرتمندترین نیروهای سیاسی اقتصادی فراجناحی گرفتار می آیند.
این شیوه سوداگرانه غیر تولیدی و حتی ضد تولیدی که بر ساختار اقتصاد کلان و اقتصاد عمومی انسجام نیافته جامعه غالب است تا آنجاست که اخبار حاکی است دولت بحران زده وارث ناترازی های تاریخی دولت های پیشین که با کسری شدید بوجه مواجه شده است با ارز ارزان قیمت اقدام به واردات 4 میلیارد دلار طلا می کند و با تبدیل آن به سکه با نرخ دلار 120 هزار تومانی وارد بازار می کند و تا بخشی از کسر بودجه خود را از جیب مردم نگران و شتاب زده برای حفظ نقدینگی های ریالی خود جبران و سکه را با قیمت 60 میلیون تومان برای هر قطعه سکه پیش فروش می کند بی آنکه بانک مرکزی تعهدی برای تحویل به موقع این سکه های 60 میلیون تومانی بر عهده بگیرد یا فروش به موقع آنها به خریداران را تضمین کند.
در این میان جای تعجب نیست که گفته می شود بخش عمده ای از این سکه ها نصیب سودگرانی می شود که قدرت خرید انبوه این سکه های چاره ساز برای کسر بودجه را دارند.
به عبارتی، باید پیش بینی کرد سوداگران با خرید و انباشت این سکه ها می کوشند نحوه عرضه بعدی به بازار را به گونه ای سازماندهی و تنظیم کنند که نرخ این سکه های 60 میلیون تومانی که پایه قیمتی آنها با محاسبه نرخ دلار 120 هزار تومانی است بیش از این مبلغ شود و از این بازار سوداگرانه سود قابل توجهی را نصیب خود کنند، یعنی به دولتی که خود برای کسری بودجه اقدام به سوداگری می کند رو دست بزنند. شیوه ای از تئوری اقتصادی مرکانتیلیسم یا شبه آن که با تورم پشت تورم مواجه می شود و کشوری که اقتصادش در وضعیت کنونی به مرحله ای رسیده است که نه می خواهد و نه می تواند به تولید بپردازد قادر نخواهد بود خود را از منجلاب سوداگری و سفته بازی گسترده که به تمام نسوج و ارگان های کشور نفوذ کرده است برهاند.
این اقتصاد در حال تلاشی و فروریزی در ساختار نمی تواند در فکر 26 درصد از جوانان جمعیت کشور باشد که نه کاری دارند و نه حتی در بسیاری موارد امکان تحصیل و نه حرفه ای می آموزند که بتوانند وارد کسب و کاری مولد و آبرومند شوند و از این منظر، خطری را در بطن خود حمل می کند که حادثه خیز و غیر قابل کنترل است.
این فاجعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی تا آنجاست که حتی با تغییر شاکله قدرت و ساختار اقتصادی، سال های متوالی همچنان جامعه مدنی را متاثر و از انسجام واقعی و شکل گیری ساختار متوازن آن جلوگیری می کند.
وضع اقتصاد در حال فروپاشی کشور به دور از شعارهای دلخوش کن به گونه ای است که جامعه مسیر فرسایش انسجام خود را سپری می کند و شرایط نابسامان معیشت مردم و ناترازی درآمدها و گرانی کالاها اعم از غذایی و غیر آن و نبود اشتغال کافی برای جوانان و تحصیل کرده های دانشگاهی امنیت جامعه را در مخاطره جدی قرار داده است.
حال بحث و جدل اگر باشد این که چنین وضعیتی بر اقتصاد کلان کشور حاکم شده باشد با شرایط پیش آمده و مسدود کردن بسیاری از دریچه های فروش نفت و گسترش تحریم ها و موارد دیگر همانند سخت گیری های بسیار جدی تر از گذشته در نقل و انتقال پول از طریق سیستم بانکی، آن هم اگر جنس و کالایی به ایران فروخته شود که خود بر وخامت اوضاع می افزاید، چه راهکاری برای برون رفت از این مخمصه و بن بست اقتصادی و نجات کشور از چنگال فقر و فاقه و بحران شدید نارسایی در معیشت مردم و ناترازی میان افزایش روزانه قیمت مواد غذایی و دستمزدها و نارضایتی گسترش یابنده مردم از وضع بد اقتصادی موجود وجود دارد؟ چه باید کرد که کار به آنجا نکشد که یکباره و بی قاعده همه چیز به هم بریزد و اگر حسب حکم محتوم و اجتناب ناپذیر اقتصاد سیاسی که هیچ دستوری را نمی پذیرد بلکه دستور هم می دهد، وارد دوران گذار برگشت ناپذیر شدیم، این گذار به آرامی و بدون نابودی زیرساخت ها و قواعد اجتماعی شکل بگیرد و بدون هرج و مرج های بعضا فرصت طلبانه توام با نابودی کشور در یک مسیر منطقی و متعارف و بدون خون ریزی طی مسیر کند.
در پاسخ این چه باید کرد، باید به آنان که مداوم کشور کشور و وااسلاما وااسلامای عزیز و جانفشانی برای حفظ تنها کشور شیعه جهان را مطرح می کنند گفت آنچه به ناحق و در سایه رانت و فساد و قدرت سیاسی برده اند، گذشته از آنچه از کشور خارج کرده اند را داوطلبانه یا به حکم قانونی که مصوب خواهد شد به صورت سهام عام به جوانانی با سن های میان 16 تا 26 سال که طبق آمار رسمی، جمعیت آنان به بیش از 26 درصد از کل جمعیت 90 میلیونی کشور بالغ می شود و چه بسا گروه های سنی دیگر یعنی میان 26 تا 40 سال که کار آبرومندی به دلیل ویرانی اقتصاد رانتیه و فساد جوی کشور ندارند برگردانند و آنها را در مالکیت سرمایه های افسانه ای خود شریک کنند. این تقسیم برای تولید و نه سوداگری، می تواند در قالب تصویب قانونی جامع برای مشارکت واشتغال آنها در مجتمع های بزرگ تولیدی صورت گیرد و از این طریق، بقای ساختارکشور از ویرانی حفظ شود.
گرچه این موضوع رویایی و دور از ذهن است، اما راه نجات کشور است قبل از اینکه جامعه در هم ریخته به صورت نامنظم این کار را انجام دهد و موجب ناامنی گسترده برای همگان شود. همچنین بایسته است که موازی با این تصمیم و راهکار، در داخل دریچه های وسیعی با جهان در حوزه سیاسی گشوده شود و دست از اقدامات بحران ساز بی حاصل و بیهوده برای گسترش آقایی بر جهان با شعارهای توخالی همانند تبدیل کاخ سفید به حسینیه که رویایی و چه بسا مالیخولیایی است بردارند.
آنان که می گویند راه حل وجود ندارد و در مخمصه ناترازی ها در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی قرار گرفته ایم و مدام شعار از خودگذشتگی سر می دهند و جان فدا هستند، از مال هایی که در فضای آلوده رانتیه سوداگرانه کشور و نه تولیدی به دست آورده اند بگذرند و ادامه ندهند، چون کار کشور به جاهای باریک می کشد و در یک دوره گذار نابسامان توام با خشونت همه چیز خود را از دست می دهند.
از سوی دیگر، امر سیاست نوعی تدبیر و خلاقیت فکری است که قادر است دشمن ترین دشمن ها را به مدارا و وفاق عملی و رفتاری با حفظ منافع هر کدام از طرفین دعوا را به نسبت های منطقی بر مبنای میزان قدرتی که دارند بکشاند و از جنگ و تقابل جویی و اینکه قهرمان آن است که تا آخر بایستد دوری کند. دوران قهرمان های افسانه ای و داستان های جانفشانانه بی آنکه دربردارندۀ سعادت مردم باشد سپری شده است و دیری است سمت قهرمانی و از خود گذشتگی نمایه دیگری یافته است که با آن می توان کشوری را در فضای آرامش، سعادت و رفاه اداره کرد.
در شبکه های اجتماعی ما را دنبال نمایید: