جهانی شدن ناگزیر اقتصاد ایران
کشاورزی آینده جهان - 30/ 02/ 1404
منصور انصاری
آنچه در پی می خوانید بحثی نظری با اشاره به دیدگاه امانوئل والرشتاین، تئوریسین نظریه جهانی شدن اقتصادهای ملی بدون الزام به دگرگونی در ساختار سیاسی و حکمرانی هایی است که به اقتصاد جهانی می پیوندد. در این مقاله مصداق ایران مورد بحث قرار گرفته است.
نویسنده، منصور انصاری، این بحث سیاسی را به میان آورده است که ایران به دلیل به بن بست رسیدن اقتصاد کلانش به عنوان اقتصادی نیمه دولتی درون گرا با سلطه انحصارات بدون برخورداری از تعاملات جهانی، چه مذاکرات با آمریکا به نتیجه برسد یا نرسد و یا شرایطی جنگی پیش آید؛ لامحاله به سمت جهانی شدن اقتصاد سمت گیری خواهد کرد و برخلاف نظر بسیاری، این استحاله ناگزیر در جهانی شدن شرایط متعارف عقلانیت سرمایه دارانه و شرایط دمکراتیک را در داخل فراهم نخواهد ساخت بلکه برعکس و به دلیل حضور و ورود سرمایه های انحصاری بلامنازع در اقتصاد جهانی تا سال ها زمینه یک «حکمرانی خوب» با شاخص های مسئولیت پذیری، شفافیت، پاسخگویی، اجماع محوری و دمکراتیک با مشارکت مردم فراهم نخواهد شد.
گرچه چهارمین دور مذاکره با آمریکا در رم دو روز قبل از برگزاری به تعویق افتاد و آمریکایی ها تلویحا گفتند منتظرند ایران پشت میز چهارمین مذاکره قرار گیرد و به این ترتیب تعویق آن را به دلیل عدم آمادگی ایران اعلام کردند، ولی به هر حال دور چهارم در سکوت خبری پشت درهای بسته در مسقط عمان برگزار شد. باید گفت نتیجه این مذاکرات که از منظر آمریکا انجام کم و بیش یکی از فرامین 200 گانه ترامپ است، هرچه باشد عرصه ای برای دگرگونی و تغییر دیپلماسی کنونی ایران است تا این کشور را به صحنه جهانی شدن و نظام اقتصاد جهانی بازگرداند.
ترامپ و متحدان غربی اش و البته رژیم صهیونیستی آنچه در فرایند نهایی مذاکرات دنبال می کنند به گمان خود تحول در دیپلماسی کلان ایران است و آنان در یک اجماع، برآنند که تمام عرصه های پیشین سیاست ورزی ایران در منطقه را به کلی تغییر دهند و موضوع فعالیت های هسته ای را منتفی یا به حداقل ممکن یعنی 3.67 تقلیل دهند.
آمریکا و فراتر از آن اسرائیل، ابائی ندارند که مذاکرات به نتیجه دلخواه آنان نرسد زیرا خود را برای جنگی هوایی و بی انتها آماده کرده اند. آنان می خواهند از هر طریق ممکن، چه مذاکره و دیپلماسی چه قدرت نظامی، رابطه ایران با حماس در غزه، حزب الله در لبنان، گروه های متعدد از جمله حشدالشعبی، کتائب و غیره در عراق را به کلی قطع و جریان حوثی های یمن را نیز با قدرت نظامی و حملات هوایی یکسره کنند.
سیاست «جنگ، تحریم و مذاکره توامان»، تلاشی همه جانبه و مقابله جویانه از سوی آمریکا است تا به هر طریق رضایت اسرائیل را جلب کند و خطر ایران را برایش به صفر برساند. گرچه در این میان چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا با رفتاری غیرقابل پیش بینی و انتقام جویانه در گام نخست بر آن است که از خود چهره ای دیپلماتیک که به متقاعد کردن کشورها وگفت وگو با آنان برای حل مشکلات و ایجاد صلح در منطقه اولویت می دهد و از جنگ پرهیز دارد، نشان دهد.
ولی به سختی می توان باور کرد که ترامپ جمهوری خواه همین است که می گوید و جنگ پرهیزی برایش یک ارزش اعتقادی است. اگر غیر از این است، لشکری عظیم، مجهز و کم سابقه در تاریخ بسیاری از مناطق جهان، شامل آخرین تکنولوژی های جنگ آوری با دو ناو هواپیما بر «یو اس اس کارل وینسون» و «یو اس اس هری تورمن» به چه منظور در منطقه حضور دارند؟ آیا فقط برای نمایش دادن یا ترساندن ایران متوسل به اعزام این ناوهای مجهز به جنگنده های رادارگریز اف 35 و تجهیزات فوق مدرن با هزینه های سنگین نقل و انتقال آنها از هزاران کیلومتری به نزدیکی ایران شده است؟ لذا اگر مذاکرات مورد نظر آمریکا به نتیجه برسد یا به نتیجه نرسد و جنگی در گیرد، ایران راهی به جز ورود به نظام اقتصادی جهانی آنگونه که «امانوئل والرشتاین» یکی از نظریه پردازان متاخرجهانی شدن توصیف می کند، ندارد.
این نظریه پرداز می گوید: «نظام جهانی شدن ساختار واحدی است که تقسیم کار دارد اما با نظام های متعدد سیاسی و فرهنگی».
گرچه در نهایت و به طور اجتناب ناپذیر فرهنگ نظام جهانی به عرصه فرهنگ های ملی رسوخ می کند، کما اینکه هم اکنون در فرهنگ ما نفوذ قابل رویتی دارد.
در کنار نظریه والرشتاین، دیگر نظریه پردازانی همچون «گلد فرانک» و «گیلز» جهانی شدن یک اقتصاد ملی یا جغرافیای سیاسی را به تمام رشته های علوم تسری می دهند. باید گفت برای کشوری مانند ایران که در چارچوب مذاکره پیش رو یا غیر آن به ناگزیر سیاست های منطقه ای و راهبردی خود را کنار می گذارد، وارد عرصه ای می شود که به واقع یک کلیت است و کمترین امکان انتخاب را در آن دارد. از سوی دیگر، این ورود ناگزیر به اقتصاد جهانی، برای ایران برون رفت از بن بست اقتصاد درون گرای دولتی رانتیه انحصاری است که سیاست گذاری های کلان طی 40 سال گذشته به تدریج برایش به وجود آورده است. اما با وضع موجود و توانایی های انحصاری در اقتصاد، آنچه در ایران پیش می آید و مستقر می شود یک نظام سرمایه داری خشن، بدوی، با کمترین قاعده سرمایه دارانه است که حاصل ورود یک نظام اقتصادی درون گرای بسته انحصاری نیمه دولتی و نهادی در اقتصاد جهانی است.
یعنی اگر ایران به انتهای چالش و تقابل جویی با آمریکا برسد چه با دیپلماسی چه جنگی ویرانگر؛ وارد عرصه ای از سرمایه داری جهانی با رعایت تقسیم کار از پیش تعیین شده می شود و البته بدون الزام به رعایت شاخصه های نیم بند دمکراسی در غرب زیرا این مسیر ناگزیر و حاصل به نتیجه رسیدن توافق نهایی در مذاکره با آمریکا وغرب به مثابه فرارویی از یک نظام ابر سرمایه انحصاری بدون رقابت به عرصه یک نظام سرمایه داری است که به رغم ناگزیری انطباق با شاخصه های جهانی شدن، حداقل در چندین سال اولیه این فرارویی، نهادهای دمکراتیکی همانند مشارکت، مسئولیت پذیری، اجماع محوری یا آنچه در نظریه های سیاسی حکمرانی خوب گفته می شود با خود و در درون خود نخواهد داشت و بر عکس گمان خیلی ها هیچ پایبندی به این اصول در میان نخواهد بود. اصولا با سیطره بلامنازع کنونی سرمایه های هنگفت افسانه ای انحصاری در صورت ورود حتی تمام عیار به سرمایه داری جهانی بنیادهای لازم دمکراتیک در ایران فراهم نمی شود، مگر آنکه در اثر تنگناهای حاکم و نارضایتی عمومی یک جنبش وسیع و گسترده تحول ساز از سوی مردم، قدرت آشکار و پنهان سلطه بلامنازع مالکان این سرمایه ها را از نو پی ریزی کند و شرایطی متفاوت از آنچه هست برای مالکیت سرمایه های سازماندهی شده موجود در وجه انحصاری، فراهم سازد.
در شبکه های اجتماعی به ما بپیوندید: